رفتن به محتوا رفتن به پابرگ

نقد سه کتاب از کارلو روولی

نقد و بررسی : سه کتاب از کارلو روولی

از نکته های مثبت و نقاط قوت کتاب این بود که نویسنده شهامت و مهارت بررسی ریشه های تاریخی نظریه ی کوانتومی حلقه ای را داشت و همه چیز را از فلسفه ی باستان شروع کرد؛ کاری که خیلی از نویسندگان کتاب های علمی شهامت و یا مهارت آن را ندارند

 در این مقاله ی کوتاه به بررسی سه تا از مهم ترین کتاب های کارلو روولی میپردازم که مورد اقبال جامعه ی کتابخوان ایرانی قرار گرفته اند. مطالبی در خصوص علم و فیزیک که برای عموم علاقه مندان به فیزیک و مباحث فلسفه ی علم است. این سه عنوان هر کدام در حیطه های متفاوتی و کلاس کار متفاوتی نوشته شدند که می تواند برای سلیقه های متفاوت جالب باشند.

واقعیت ناپیدا

نقاط قوت کتاب :
از نکته های مثبت و نقاط قوت کتاب این بود که نویسنده شهامت و مهارت بررسی ریشه های تاریخی نظریه ی کوانتومی حلقه ای را داشت و همه چیز را از فلسفه ی باستان شروع کرد؛ کاری که خیلی از نویسندگان کتاب های علمی شهامت و یا مهارت آن را ندارند. ویژگی خوب دیگر عدم تعصب نویسنده روی دانشمندانی بود که درباره ی آن ها و آثار علمی آن ها صحبت می کرد. روولی نه تنها بعد علمی دانشمندان بلکه بعد رفتاری آن ها را نیز نقد می کرد؛ هرگاه شایسته ی ستایش بودند ستایششان می کرد و هر گاه رفتار احمقانه ای در مجامع علمی داشته اند آن ها را شماتت کرده و صراحتا می گفت که رفتار احمقانه ای داشته اند. نکته ی مثبت سومی که درباره ی این کتاب به ذهنم می رسد قلم ساده و روان کارلو روولی است.

روولی یک نظریه ی پیچیده ی فیزیکی را به گونه ای ماهرانه ساده سازی کرده است به طوری که خوانندگان بی اطلاع از فیزیک و ریاضیات میتوانند ارتباط ذهنی نسبتا قابل قبولی با آن برقرار کنند و راضی به ادامه دادن به خواندن فصول و حتی شاید حریص به مطالعه ی چندین باره ی این کتاب شوند. روولی در سراسر کتاب هیچ گونه مساله و موضوع دشواری نیاورده تا خواننده ی ناآشنا با محیط آکادمیک نیز به راحتی قادر به درک مفاهیم کتاب باشد. نکته ی مثبت چهارم این بود که روولی در بخش هایی از کتاب ( به عنوان مثال وقتی راجع به دانته یا گالیله حرف می زد ) به طور غیرمستقیم عرق ملی اش را به عنوان یک ایتالیایی نشان داد.

به نظر من اگر نویسندگان کتاب های علمی به طور مستقیم درباره ی دانشمندان کشورشان تا دستاوردهای علمی وقتنشان فخرفروشی کنند این فخرفروشی متناسب با شخصیت علمی آن ها نخواهد بود. باید بپذیریم که در جامعه ی علمی امروز”فخر فروشی علمی ” کاری ناپسند و ناشی از تنگ نظری است اما بسیار سزاوار می دانم که انسان های علمی ” غرور و افتخار ملی” خود را به گونه ای محترمانه و بدون حقیر شمردن دستاوردهای علمی و معنوی و فرهنگی سایر ملت ها ابراز کنند؛ کاری که روولی به هنرمندی تمام انجام داده است.

نقاط ضعف کتاب:
از نظر من هیچ نکته ی منفی ای ندارد

نظم زمان

نقاط قوت کتاب :
اولین نکته ی مثبت درباره ی کتاب این بود که نویسنده به بیان احساساتش در خلال مباحث علمی پرداخته بود؛ مثلا از دلتنگی اش برای اساتیدش گفته بود و هیجان انگیز تر این که سعی داشت مفهوم زمان را از دل همین دلتنگی و احساسات انسانی که با آن در ارتباط هستند بیابد. نکته دوم سخن گفتن از اساطیر هند و همچنین باورهای ایتالیایی ( روم باستان و قرون وسطایی) بود. در نقد کتاب اول گفتم که از غرور و مباهات ملی که به طور غیرمستقیم در صفحات کتاب های علمی قابل دریافت باشد لذت میبرم، باید بگویم که از عرق جهانی گونه بشر نسبت به تمدن های بشری کره ی زمین نیز لذت میبرم.

یعنی به عنوان یک ایرانی اگر روزی کتاب علمی بنویسم علاوه بر این که از اساطیر کهن ایرانی و اشعار شاعران پارسی سخن خواهم گفت از دستاورد های علمی تمدن های مصر و یونان و رم و هندو سرخپوستان و … نیز خواهم گفت؛ کاری که مشابه آن را در این کتاب می بینید، کارلو روولی در کتابش با فروتنی هر چه تمام تر علاوه بر فرهنگ ایتالیایی به فرهنگ هند نیز مراجعه کرده است. نکته ی سوم که بی ربط به نکته ی دوم نیست نحوه ی شروع کتاب است. نویسنده کتابش را با ابیات یکی از شاعران رومی شروع کرده است که به نظرم شروع بسیار شیرین و دلنشینی برای یک کتاب علمی است. یک فیزیکدان هیچگاه نباید از علوم انسانی و از جمله اشعار و ادبیات فاخر فاصله بگیرد و شایسته است آن ها را در آثارش منعکس کند.

نقاط ضعف کتاب:
اولین نکته ی منفی عدم وحدت مطالب کتاب است به گونه ای که موقع مطالعه اش ممکن است احساس کنید بعضی فصل ها به فصول قبل و بعد خودشان هیچ ارتباطی ندارند. نکته ی دوم این بود که کتاب بیشتر از این که بخواهد نتیجه گیری علمی داشته باشد نتیجه گیری فلسفی داشت که این بر خلاف سلیقه ی من بود زیرا به نظر من کتابی خوب است که بتواند ارتباط مناسبی بین فیزیک، ریاضیات و فلسفه برقرار کند و در عین حال این ارتباط را به زبانی بسیار ساده شرح دهد تا به یک نتیجه گیری کلی درباره ی جهان و سازوکار آن برسد. متاسفانه نویسنده از برقراری چنین ارتباطی بین مفاهیم عاجر مانده بود و برخلاف کتاب واقعیت ناپیدا قادر به نتیجه گیری قابل قبولی نبود؛ زیرا نتیجه گیری هایش بیشتر فلسفی و کمتر فیزیکی بودند.

هلگولند

سه فصل اول این کتاب بسیار مطلوب است و من مطالب خوبی از این سه فصل آموختم اما سه فصل آخر کتاب به نظر من فقط شامل برداشت های شخصی نویسنده بود که اصرار داشت درستی آن ها را ثابت کند و من قانع نشدم که گزاره ی ((جهان از روابط و برهم کنش ها ساخته شده است )) باید منجر بشود به (( مردود اعلام کردن “من منفرد ” و “ذهن مستقل از جهان” )). با این حال همچنان که دیدگاه دوگانه انگارانه ی کانت را تحسین میکنم معتقدم که نباید عقاید یک فیلسوف یا به طور کلی یک مکتب فلسفی را مطلقا صحیح بدانیم اما فکر می کنم بهتر است برای این که در دام تعصبات فلسفی گرفتار نشوم نظریات مخالف را بخوانم و از این جهت مطالعه ی این کتاب از کارلو روولی مناسب میدانم.

 نتیجه گیری نهایی

بدون تردید قلم کارلو روولی بسیار پخته و مطالعه ی آثارش دلنشین است.کمتر نویسنده ای می تواند به زیبایی روولی بین مفاهیم فیزیکی و فلسفی ازتباط برقرار کند. بسیاری از فیزیکدانان و ریاضیدانان بزرگ آن چیزی را که به زبان علمی درک می کنند نمی توانند به زبان عامیانه توضیح دهند چه برسد که بتوانند آن را با فلسفه پیوند بزنند. ارتباط ایجاد کردن بین فیزیک و فلسفه کاربسیار ظریف و خطرناکی است! مخصوصا اگر مخاطب نوشته های شما آدم هایی باشند که تحصیلات دانشگاهی فیزیکی ندارند. چرا که چنین ارتباطی می تواند در ذهن خواننده ی غیرآشنا با ریاضیات باعث شکل گرفتن خرافه و مباحث شبه علمی شود به همین دلیل من معتقدم تلفیق فیزیک و فلسفه یا حتی استخراج تعابیر فلسفی از فیزیک کاری نیست که هر فیزیکدانی از پس آن بربیاید. اما باید بگویم که کارلو روولی یکی از فیزیکدانانی است که توانسته است بین فیزیک و فلسفه ارتباط برقرار کند بدون این که ذهن خواننده ی عامی و ناآشنا به فیزیک دچار خلط مباحث و گرایش به خرافه گردد. یکی از دلایلی که قلم کارلو روولی را می ستایم بی شک همین است. با این حال اما فکر می کنم که روولی از آن دسته نویسندگانی است که نباید پرکار باشد. زیاد نوشتن و بی وقفه کتاب منتشر کردن قلم او را تضعیف میکند . ( اتفاقی که به گمان من در دو کتاب نظم زمان و هلگولند رخ داده است.) روولی از نظر من بهتر است از قانون (( کم گوی و گزیده گوی چون در)) پیروی کند. شاید دور بودن از نویسندگی یا به عبارت دیگر با وقفه های طولانی و به تعداد کم کتاب منتشر کردن قوت و گیرایی را به قلم و ذهن نویسندگانی مثل روولی برگرداند زیرا اساسا نوشتن از فیزیک آمیخته با فلسفه نیاز به زمان و تنهایی دارد. تنهایی ای طولانی که می تواند منجر به کتابی دلنشین شود(کتابی همانند واقعیت ناپیدا). کم نوشتن اما پخته نوشتن بهتر از همیشه نوشتن اما بی بنیه نوشتن است.

همراهی
اعلان به عنوان
guest

0 Comments
بازخورد درونی
نمایش تمامی کامنت ها

کتاب ها و مقالات

0
اگه دوست داشتید کامنت بگذاریدx